آش نخورده و دهان سوخته!
بخش اعظم آلودگی هوای شهرهای بزرگ کشور ناشی از واحدهایی صنعتی است که در داخل و یا حومه این شهرها قرار دارند، صنعت برای مردمان این شهرها در کنار اشتغال و توسعه اقتصادی و افزایش رفاه، عامل بسیاری از مشکلات ازجمه آلودگیهای مختلف نیز بوده است، مشکلاتی که شاید تا حد زیادی از شیرینی زیستن در شهری پیشرفته و با امکانات مناسب برای ساکنانش بکاهد. تصور رایج شاید این باشد در شهرهای کوچک و غیر صنعتی خبری از این نوع آلودگیها نیست، در واقع مردمان این شهرها دسترسی چندانی به امکانات شهری مناسب، همچون شهرهای بزرگ ندارند و گاهی حتی در جست و جوی کار ناگزیر به ترک دیار خود می شوند اما در ازای آن در اینگونه شهرها خبری هم از آلودگی هوا نخواهد بود.
هوای پاک و ریههایی سالم شاید حداقل چیزهایی است که اهالی یک شهر کوچک میتوانند به آن دلخوش باشند، حالا اما سالهاست که روزگار برای مردمان غرب ایران به منوال دیگری میگذرد، متفاوت نه از این رو که آسمان سیاه و کدر از شهرهای بزرگ رخت بر بسته و دیگر خبری از آلودگی نباشد، بلکه که از آن رو است که در شهرهای کوچک و غیر صنعتی غرب ایران هم چند سالیست که دیگر آسمان آبی و هوای پاک به خاطره ای زیبا در روزهای نه چندان دور مبدل شده است بیآنکه این شهرها نه کارخانهای به خود دیده باشند و نه توسعه صنعتی و اشتغال فرزندانشان را.
آن طور که می گویند عامل این الودگی گرد و غباریست که از کشورهای مجاور ناخوانده مهمان آسمان ایران شده به نحوی که انگار از آسمان خاک و غبار به زمین می بارد و جنس آسمان از ماسه است.
غلظت این گرد و خاک هر قدر که به تابستان هم نزدیکتر میشویم بیشتر و بیشتر می شود. ریزگرد عربی مهمان ناخواندهای برای ساکنان غر ب ایران است که قصه همان آش نخورده و دهان سوخته را دارد.
اما شاید تا پیش از سال 82 پدیده ورود خاک همسایه به کشورمان برای مردم این مناطق ناشناس بود. هر چند ورود موشکها و گلولههای خمپاره همسایه به استانهای غربی و جنوبی در هشت سال جنگ، تنها مهمان ناخوانده عراقیها بود اما امروز جای باروت و گلوله را ویرانگر دیگری به نام ریزگردها گرفته است.
ریزگردهای کشور همسایه تنها به جسم و جان انسانها زیان نرسانده بلکه سایر جانداران از جمله جنگلها، مزارع، کشتزارها و باغات را هدف گرفته و با گستردن لایه مخملی خاک رسی، مجال نفس کشیدن را از آنها گرفته و سبزی درخشان نباتات و رستنیها را به زردی گرایانده است.
خشکیدگی جنگلهای بلوط غرب ایران معضل دیگری است که میتواند تا حدی ناشی از ریزگرهای عربی باشد. ریزگردها امروز دیگر به معضلی برای محیط زیست ایران بدل شدهاند و مذاکرههایی که برای حل این بحران مابین ایران، ترکیه و عراق صورت گرفته، کارساز نبوده است.
بنابر آنچه گفته می شود تنها 20 درصد ریزگردها منشأ داخلی دارند و باقی آنها از مرزهای غربی وارد ایران میشود. این ریزگردها از 48 کانون ایجاد گرد و غبار در کشور عراق وارد ایران میشوند. نشست های میان ایران و کشورهای همسایه در این مورد کارساز نبوده و ریزگردها بیش از پیش در آسمان ایران جولان میدهند.
از این رو در کنار توجه به دیپلماسی زیست محیطی در سطح منطقه، اقدامات لازم برای کنترل و کاهش ریزگرد نخست باید از کشور ایران آغاز شود و سپس از سایر کشورها درخواست کرد که برای کنترل و مهار ریزگردها حساسیت نشان دهند؛ زیرا چنانچه مساله ریزگرد جدی تلقی نشود، ضمن وارد شدن آسیبهای اجتماعی و اقتصادی جبرانناپذیر به ویژه در مناطق جنوب، غرب و حتی مرکزی کشور، به مرور زمان سبب توسعه چشمههای ریزگرد بیشتری در اثر از بین رفتن بخش کشاورزی خواهد شد.